به بهانه نوستالژي بوي ماه مهر

يكي از سؤالات كليشه‌اي و مرسوم كه از كودكان نوآموز و دانش‌آموز پرسيده مي‌شود، اين است كه: "مي‌خواهي بزرگ شدي چه كاره شوي؟" حتي گزارشگران صدا و سيما هم همين سؤال كليشه‌اي را در گزارش‌هاي جشن شكوفه‌ها مطرح مي‌كنند. و بعدِ اين سؤال كليشه‌اي و تكراري، پاسخ‌هايي تكراري‌تر همچون: "دكتر، مهندس، خلبان، وكيل و ...." خيلي كه كودك از رشد فكري برخوردار باشد ـ و يا بهتر بگويم، خانواده‌اش از فرهنگي بهتر برخوردار باشند و در گوشش چيزهاي ارزشمندتري را خوانده باشند ـ مي‌گويد: "معلم".

به راستي، نظام آموزشي ما چه برنامه‌اي براي كودكان امروز، اين منابع بي‌بديل و بدون جايگزين انساني آينده، دارد؟ شكي نيست كه پاسخ‌هاي كليشه‌اي فوق بيش از آنكه محصول نگاه و انديشه كودك و نوجوان باشد، محصول نگاهي است كه خانواده به او القا نموده است. وقتي در خانه‌اي همواره سخن از كرامات پزشكان و مهارت مهندسان باشد، چه توقعي از كودك مي‌توان داشت كه چيزي جز اين ببيند؟* در اين بين بيجا نيست اگر از نظام آموزشي متوقع باشيم كه اين نگرش غلط را اصلاح كند و به تدريج به دانش‌آموزان بفهماند كه كشور فقط به پزشك و مهندس نيازمند نيست و تنها مشاغل ارزشمند اينها نيست و تنها جراحان قلب نيستند كه به مردم خدمت مي‌كنند.

به عنوان يك انسان كه در همين نظام آموزشي درس خوانده و رشد كرده‌ام، گواهي مي‌دهم كه اگر هم معلم يا معلماني در جهت اصلاح اين نگرش برترانگاري برخي مشاغل عمل مي كنند، استثناء است. به نظر مي‌رسد نظام آموزشي ما هيچ برنامه محسوسي براي حل اين مسئله ندارد.
فرض كنيم همه آرزوهاي كودكانه، تحقق يابد؛ آيا اين كشور كشاورز و فروشنده و نانوا و تاجر و راننده و كارگر و صنعتگر و هزار چيز ديگر نياز ندارد؟ آيا تحقيقي صورت گرفته است كه چنين آرزوهاي كودكانه‌اي كه عموماً تحقق نمي‌يابند، تأثيري در نارضايتي شغلي در بزرگسالي دارند يا نه؟ چه كسي پاسخگوي بر باد رفتن خيالبافي‌هايي است كه توسط خانواده و بعضاً مدرسه دامن زده مي‌شود؟

در بسياري نظامات آموزشي غربي سعي بر آن است كه استعدادهاي پنهان كودك را كشف و او را به همان سمت هدايت كنند تا شهروندي بسازند كه براي پيرامون و جامعه‌اش مفيد باشد. اين برنامه كاملاً مبتني بر فلسفه ليبرال و سودمحور تمدن غربي است، اما به هر حال از ايجاد توقعات و تخيلات بي‌ربط جلوگيري مي‌كند. پدر و مادر غربي هم معمولاً به خود اجازه نمي‌دهند آرزوهاي دست نيافته خود را به كودك تحميل نمايند.

ايراد كار ما كجاست؟ خانواده و مدرسه ما بايد اين را بفهمد و بفهماند كه انسان، فارغ از شغل و لباس و جايگاه اجتماعي پيش از هر چيز انسان است و ارزش انسان بودن هيچ ربطي به شغل و درآمد و عناوين اعتباري ندارد. پزشكي كه اگر پول كلاني را به عنوان زيرميزي نگيرد حاضر به جراحي بيمار رو به موت نيست ارزشمندتر است يا مثلاً راننده تاكسي كه در عين مشكل مالي كيف پيدا شده مملو از پول را به صاحبش مي‌رساند و يا فردي متوسط كه داراييش را براي رفع مشكل هم‌نوعش هزينه مي‌كند؟ گر چه در مقام گفتار و شعار چيزهايي گفته مي‌شود، اما آنچه كودك در خانواده و مدرسه و جامعه مي‌بيند و لمس مي‌كند، برتري دادن برخي مشاغل و جايگاه‌هاي اجتماعي بر برخي ديگر است، حالا به هر شكلي.

ما خيلي از مرحله پرتيم! نه خانوداه ما، نه مدرسه ما و نه جامعه ما، هنوز به دركي حتي ابتدايي از اين آيه نرسيده است كه: "إنّ أكرمكم عندالله أتقاكم". سوره حجرات آیه 13.

* گزارشگر جشن شكوفه‌ها از كودكي همين سؤال را پرسيد؛ طفلك پاسخ داد: "معمار". گزارشگر پرسيد: "چرا؟" و پاسخ شنيد: "مي خواهم خانه و برج بسازم". حال كرديد؟!!!


برچسب‌ها: آموزش و پرورش، تربيت، كودك
+  سيد مصطفي خاتمي |  پنجشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۰ | ساعت ۱۱:۵۳ ب.ظ | موضوع: "فرهنگ و جامعه"  | 


تركيه، آنچه هست، آنچه مي‌خواهد باشد

تركيه، كشوري است آسيايي ـ اروپايي كه سال‌ها پشت درهاي اتحاديه اروپا در انتظار پيوستن به آن روزشماري مي‌كند. از آن‌سو برخي كشورهاي اروپايي به ويژه فرانسه تا كنون به دلايل و بهانه‌هاي مختلف با اين عضويت مخالفت كرده‌اند.
كشوري كه تا چندي پيش از لحاظ سياسي بي‌ثبات و داراي اقتصادي ضعيف بود و در عرصه بين‌الملل كمتر به بازي گرفته مي‌شد.اما پس از بهبود شرايط دموكراتيك تركيه طي چند سال اخير و پيروزي حزب اسلام‌گراي عدالت و توسعه به رهبري رجب طيب اردوغان، ماجرا رنگ و بوي ديگري گرفت. اوضاع اقتصادي اكنون رو به بهبود گذاشته است، دولت محبوبيت خوبي در ميان مردم دارد و تركيه ديگر كشوري كم‌اهميت به حساب نمي‌آيد.

ساختار سياسي تركيه بر مبناي لائيسم و جدايي دين از سياست بنا شده است كه البته بيشتر به سمت و سوي حذف مظاهر ديني، محدوديت در اعمال، مناسك و پوشش مذهبي و حتي سلب آزادي‌هاي شخصي اسلام‌گرايان سوق يافته بود، تا حدي كه انتخاب عبدالله گل به سمت رياست جمهوري تركيه، به دليل محجبه بودن همسرش با مخالفت‌هايي روبرو شد. اكنون نيز علي‌رغم به قدرت رسيدن اسلام‌گرايان، قانون ممنوعيت حجاب در اماكن دولتي و آموزشي همچنان پابرجاست. در انتخابات اخير مجلس تركيه نيز، حزب عدالت و توسعه از معرفي زنان محجبه براي كانديداتوري خودداري نمود. اردوغان و دولت وي، در 9 سال اخير، علي‌رغم داعيه اسلام‌گرايي تا حدود زيادي به قواعد لائيسم پايبند بوده‌اند.

منطقي آن است كه هر دولتي به دنبال تثبيت و تحكيم جايگاه بين‌المللي و تقويت منافع ملي خود باشد. در پي به قدرت رسيدن حزب عدالت و توسعه، تغييرات زيادي در اين كشور روي داد كه تأثير مثبتي بر جايگاه منطقه‌اي و جهاني تركيه گذاشت. از سوي ديگر تركيه براي ارتقاء جايگاه خود، دست به اقدامات گسترده ديپلماتيك زد تا حضور و نقش خود را در معادلات سياسي منطقه و جهان افزايش دهد. همچنين تلاش تركيه براي عضويت در اتحاديه اروپا شدت گرفت.
در زمستان 87 در يكي از نشست‌هاي اجلاس اقتصادي داووس اتفاق متفاوتي افتاد. ماجراي اعتراض تند اردوغان به شيمون پرز رئيس رژيم صهيونيستي درباره جنايات اين رژيم در غزه، نگاه‌ها را به او معطوف كرد. نكته آنجا بود كه تا آن زمان تركيه علاوه بر روابط سياسي و اقتصادي تنها كشور منطقه بود كه روابط نظامي با اسرائيل داشت. اين اقدام اردوغان او را تا حد يك قهرمان در چشم مردم كشورش و منطقه بالا برد و اميدها براي تقويت محور مقاومت در منطقه افزايش يافت.
اما اين ماجرا تأثير جدي بر روابط تركيه با رژيم اشغالگر قدس نداشت.

به هر روي، در ساليان اخير حضور و نقش‌آفريني تركيه در معادلات منطقه‌اي و جهاني روندي صعودي در پيش گرفت تا جايي كه اين كشور به همراه برزيل و به عنوان ميانجي به ماجراي هسته‌اي ايران ورود يافت. روابط تركيه و ايران پس از روي كار آمدن دولت اسلام‌گراي اردوغان تا حد زيادي تقويت شده است.
ماجراي كشتي آزادي و شهادت چند شهروند ترك، ارج و قرب تركيه را زيادتر كرد.
پس آغاز موج حركت‌هاي اعتراضي در كشورهاي عربي منطقه نيز برخي مواضع تركيه جالب توجه بود. اردوغان با ادبياتي انقلابي به حاكمان بحرين هشدار داد كه نبايد كربلاي ديگري در منطقه به وجود بيايد. همچنين در پي امتناع اسرائيل از عذرخواهي درباره ماجراي كشتي آزادي، تركيه سفير اسرائيل را اخراج نمود.

اين وقايع و اتفاقات براي بسياري اين اميد را ايجاد كرد كه تركيه لائيك به دامان جهان اسلام بازگشته است و در نتيجه محور مقاومت تقويت خواهد شد.


آن روي سكه
ماجرا به اين سادگي‌ها نيست. تركيه علي‌رغم تظاهر به مخالفت با اسرائيل، روابط مستحكم اقتصادي با اين رژيم دارد و تا اندكي پيش روابطش در حوزه سياسي و نظامي با اين رژيم به قوت خود باقي بود.
در همين حين، موافقت با نصب سامانه موشكي ناتو در خاك تركيه كه در واقع اقدامي عليه ايران به شمار مي‌رود، نشان داد كه حكومت تركيه رضايت شركاي غربي را بر هر چيزي ترجيح مي‌دهد.
از سوي ديگر مواضع تركيه در قبال شورش‌هاي هدايت شده سوريه، به عنوان يكي از مهم‌ترين كشورهاي محور مقاومت، سؤالات زيادي را ايجاد نمود. اين در حالي بود كه مقامات تركيه با وجود چند ماه سركوب مردم بحرين و علي‌رغم مواضع پيشين، صميمانه پذيراي پادشاه بحرين شدند و بدون اشاره به وقايع بحرين، نسبت به اوضاع سوريه ابراز نگراني كردند.
سفر دوره‌اي اردوغان به مصر و ليبي و تونس و پيشنهاد استقرار حكومت لائيك حلقه ديگري بر زنجيره ابهامات و سؤالات افزود.

ماجرا چيست؟ اين‌گونه به نظر مي‌رسد كه عملكرد ديپلماتيك تركيه در ساليان اخير نه از باب دلسوزي براي معضلات جهان اسلام و يا مقابله با دشمنان مشترك، بلكه به جهت كسب اعتبار سياسي و بين‌المللي از طريق موج‌سواري بر احساسات عمومي منطقه بوده است. واقعيت آن است كه تركيه در اين مدت به دنبال يافتن و نمايش هويتي مستقل و شاخص از خود بوده است به شكلي كه افكار عمومي و دولت‌ها اين كشور را به عنوان بازيگري جديد و البته مؤثر به حساب آورند.

تركيه به دنبال تقويت جايگاه بين‌المللي خويش است و به دليل ساختار سكولار حاكم بر آن، دغدغه جدي نسبت به مسائل جهان اسلام ندارد. خوشبينانه‌ترين وجه متصور در مورد حاكمان فعلي تركيه، حكومت اشخاصي مسلمان است، نه حكومت اسلامي و نه حتي حكومت يك جريان اسلامي. اكنون سياستمداران ترك به دنبال گسترش دايره نفوذ و تثبيت موقيعت خود از يك سو و جلب اعتماد اروپا و امريكا از سوي ديگر هستند. تركيه در پي آن است تا به اتحاديه اروپا ثابت كند نقش مؤثر و مهمي در خاورميانه جديد مورد نظر غرب خواهد داشت.

از ديگر سو براي جهان غرب به ويژه آمريكا، چه چيزي مطلوب‌تر از اينكه مدعي جديدي تراشيده شود و رهبري جديد در جهان اسلام سر برآورد؟ آن هم رهبري از نوع تركيه؛ معتقد به اسلامي ملايم، معتدل و بي‌خطر (از ديد غرب) كه نهايت عمق اسلامش، چيزي است در حد سريال‌هاي تلويزيوني كليد اسرار و حلالم كن.

اگر خوشبينانه بنگريم، مقامات تركيه به دليل رشد در بستر فرهنگي سكولار و دين‌زدايي شده و تأثيرپذيري كامل از انديشه‌هاي غربي، ناخودآگاه سربازان تمدن و انديشه‌هاي نظري و فلسفي غرب هستند. تكنوكرات‌هايي مسلمان كه البته فهم صحيح و عميقي از اسلام ندارند. و البته اگر كمي بدبين باشيم، مي‌توانيم يك تباني و سناريوي از پيش تعيين شده براي ارائه اسلامي متفاوت و باب طبع غرب و در نتيجه تضعيف محور مقاومت و كاهش تأثيرات انقلاب اسلامي در منطقه را متصور شويم. اين گزينه نيز با توجه به سابقه عملكردي دولت‌هايي همچون انگليس و آمريكا چندان دور از ذهن نمي‌نمايد.

چگونه است كه هم به اسرائيل اعتراض مي‌شود و هم خلل جدي در روابط سياسي و اقتصادي و نظامي با آن رژيم ايجاد نمي‌شود؟ و از طرفي يكي از معارضان اصلي اسرائيل يعني سوريه تضعيف مي‌شود! از يك سو هشدار درباره كشتار در بحرين و از طرفي پذيرايي از پادشاه آن! ادعاي دوستي و گسترش روابط با ايران چگونه با مجوز نصب سامانه موشكي ناتو سازگار است؟
اينها سؤالاتي جدي است كه پاسخ آن چندان دشوار به نظر نمي‌آيد.


پيامدها و بايدها
اگر تركيه بتواند با همين شيوه و اتخاذ مواضع سينوسي افكار عمومي منطقه را با خود همراه كند، در بلندمدت منافع زيادي براي آمريكا و غرب به همراه خواهد داشت. امكان مصادره بسياري از شعارها و حركت‌ها در منطقه توسط اين نسخه بدلي وجود دارد. دولت‌هايي همچون سعودي به دلايل مختلف، ديگر اعتبار و كارايي لازم را براي مقاصد غرب ندارند؛ بنابراين ظهور يك قدرت جديد كه در عين داشتن چهره‌اي تحول‌خواه، انقلابي و كاريزماتيك، همگام با جهان غرب باشد، فرصتي كم‌نظير و بلكه بي‌نظير براي آنان است.
اما با توجه به شرايط حاكم بعيد به نظر مي‌رسد كه تركيه بتواند بدون ايجاد حساسيت، به همين منوال ادامه مسير دهد. اگر مقامات تركيه همچنان به اتخاذ مواضع متزلزل ادامه دهند و بخواهند اينچنين مزورانه و مذبذب عمل كنند، چه در داخل تركيه و چه در خارج آن، اعتماد عمومي و ديپلماتيك از آنها سلب خواهد شد؛ طبيعي است كه اين بي‌اعتمادي نتايج ناخوشايندي در عرصه داخلي و به ويژه خارجي در پي خواهد داشت. هم‌اكنون نيز برخي گروه‌ها در تركيه به برخي عقب‌نشيني‌هاي دولت از مواضع اسلامي معترض‌اند.
در اين بين توصيه صريح اردوغان به مقامات مصري درباره قانون اساسي لائيك، يا يگ گاف سياسي است كه پرده از مأموريت او بر مي‌دارد و يا حاكي از نداشتن شناختي صحيح از شرايط و اوضاع منطقه است.
در اظهاراتي جديد، وزير خارجه تركيه، داوود اوغلو، نسبت به ائتلاف با مصر براي تشكيل "محور دموكراسي" بر مبناي اقتصاد قوي، ابراز تمايل و اظهار نموده است اين محور بر ضد اسرائيل نيست. شايد تشكيل "محور دموكراسي" چيز بدي به نظر نيايد، اما قطعاً به معناي تشكيل محوري جديد و در مقابل "محور مقاومت" است و اين نياز امروز منطقه نيست.

اكنون ايران بايد ضمن زير نظر گرفتن تحولات جاري، به هيچ عنوان از رفتارهاي منفعت‌طلبانه همسايه غربي غفلت نورزد. يكي از نقاط مثبت ترك‌ها در عرصه سياست خارجي طي ساليان اخير، حضور فعال (و نه منفعل) و تلاش براي حضور و به دست گرفتن ابتكار عمل بوده است. زمينه‌اي كه دستگاه سياست خارجي ايران بايد در آن قوي‌تر عمل نمايد.
اقداماتي همچون برگزاري اجلاس بيداري اسلامي، با توجه به اهميت ديپلماسي عمومي و تأثير در افكار نخبگان و انديشمندان، كاملاً لازم و ضروري است، اما هرگز نبايد حضور فعال و پربسامد ديپلماسي رسمي را به فراموشي سپرد.
اگر از فرصت كنوني بهره مناسبي گرفته نشود، خود به تهديدي جدي بدل خواهد شد. تمام تلاش ايران بايد بر آن باشد كه ضمن پرهيز از تنش، محور مقاومت روز به روز تقويت شود. فرصت پيش آمده براي همه اراده‌هاست و پيروزي در اين آوردگاه از آن كسي است كه ابتكار عمل را به دست گيرد.

اين يادداشت در: پايگاه أين عمّار


برچسب‌ها: تركيه، بيداري اسلامي، خاورميانه، اسلام آمريكايي
+  سيد مصطفي خاتمي |  سه شنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۰ | ساعت ۹:۰ ق.ظ | موضوع: "سياست"  | 

انتشار ويژه‌نامه روزنامه ايران با عنوان "خاتون"، آغاز موج جديدي بود از انتقادها و حملات نسبت به دولت و جريان موسوم به انحرافي. اين قلم نه قصد دفاع از ويژه‌نامه و محتواي آن را دارد و نه حتي قصد نقد و بررسي آن را. غرض چيز ديگري است كه در ادامه خواهد آمد.
يك ويژه‌نامه مطبوعاتي داراي جامعه مخاطب خاص و محدوي است. از سوي ديگر ارائه محتوا و پيام از طريق چاپ مقاله، گفتگو و اظهار نظرها در چنين ويژه‌نامه‌اي معمولاً از نوع ارائه مستقيم پيام است كه طبعاً تأثيرگذاري محدودي دارد و قابل نقد و بررسي نيز هست.
مهم‌ترين نكته‌اي كه منتقدان ويژه‌نامه خاتون بدان مي‌تازند، مباحث طرح‌شده درباره چادر و رنگ آن است. در اينكه حجاب جزء مسلمات ديني است بحثي وجود ندارد. در رساله‌هاي عمليه چارچوب‌هايي براي شكل و رنگ حجاب و پوشش بانوان معين شده است، اما به هيچ وجه محدود به يك نوع خاص نشده است (گرچه شخصاً چادر مشكي را بهترين نوع حجاب مي‌دانم). بنابراين بحث در مورد آن خط قرمز نيست و صرف طرح ديدگاه در مورد شكل و رنگ حجاب نمي‌تواند باعث طرد و طعن و تكفير باشد. تا يكي دو دهه پيش پوشيدن چادرهاي گلدار موسوم به چادر نماز در خارج از منزل امري معمول بود كه در عكس‌هاي دوره انقلاب نيز نمونه آن فراوان است، اما هيچ يك از علما و روحانيون به اين وضعيت معترض نبوده‌اند. بنابراين نمي‌توان صرف بحث درباره نوع و رنگ حجاب را مخالفت با آن دانست. هر انتقادي را در اين‌مورد بايد به صورت مستدل و مستند بيان نمود. كاري كه خسرو معتضد در پاسخ به اظهارات كلهر در مورد رنگ چادر انجام داد. از سوي ديگر برخي اشخاص معتبر همچون آيت‌الله حائري شيرازي از مواضع خود مجدانه دفاع مي‌كنند. به نظر مي‌رسد برخورد انجام شده با چنين نشريه‌اي هر چند كه داراي ايرادات محتوايي بوده باشد، ابداً متناسب و صحيح نبوده است.

حال مقايسه‌اي كنيم دايره مخاطب و ميزان اثر چنين ويژه‌نامه‌اي را با سريال‌هاي تلويزيوني؛ شايد بتوان گفت كه اصولاً قابل مقايسه نيست. مخاطب ميليوني مجموعه‌هاي تلويزيوني از يك سو و تأثيرات غيرمستقيم محتواي آنها از سوي ديگر گوياي اين واقعيت است كه ابداً نبايد ايرادات و انحرافات محتوايي آنها را كم‌اهميت و كوچك شمرد.



در ماه مبارك رمضان امسال سه سريال مثلاً مناسبتي از شبكه‌هاي يك تا سه پخش شد كه هر كدام به نحوي مدعي ارائه موضوعات اصطلاحاً ماورايي از قبيل روح و شيطان و فرشته بودند. در سال‌هاي پيش نيز مجموعه‌هايي همانند او يك فرشته بود، آخرين گناه، اغما و ملكوت بر اساس همين نگاه ساخته و پخش شدند. نكته جدي در مورد اين مجموعه‌ها تأثيرپذيري شديد از انگاره‌هاي مثلاً ماورايي هاليوودي و همچنين تحريفات وارد شده در مسيحيت در مورد مسائل غيبي است. متأسفانه توهمات و تخيلات هاليوودي و حتي عرفان‌هاي نوظهور و كاذب از دين و ماورا همچون روح سرگردان و يا شيطان‌بازي‌هاي كودكانه به نام دين به خورد بيننده داده مي‌شود. اي كاش اين آثار از حداقل كيفيت هنري برخوردار مي‌بود!
چيزهايي در اين سريال‌ها ارائه مي‌شود كه به هيچ وجه قرين به صحت نيست. توطئه‌چيني شيطان همانند فيلم‌ها و سريال‌هاي پليسي و يا تجسد او در قالب يك عتيقه‌فروش فوت‌شده يا يك جوان و دخالت فيزيكي در امور، مسائلي نيست كه بتوان براي آنها در منابع ديني مستندي يافت. فريب شيطان از نوع وسوسه و زينت دادن اعمال بد است. آن هم نه به اين صورت كه براي همه مجسم شود، بلكه از طريق وساوس دروني و شياطين جني و انسي كه دراختيار دارد. جايي هم اگر شيطان مجسم شده است، وسوسه كرده يا راه‌هايي براي گرايش به باطل بيان داشته، همچون پيشنهاد ساخت بت، يا پيشنهاد براي مشاركت گروهي در قتل رسول خدا. شيطان نمي‌تواند در قتل و مرگ كسي دخالت كند. نه شيطان و نه اجنه در اختيار او نمي‌توانند مؤمنان را به خاطر ايمانشان آزار دهند يا از سر راه خود بردارند. آيا نويسنده سريال، شيطان را درازگوش فرض كرده كه با چنين نقشه‌هاي كودكانه‌اي قصد انحراف آدم‌ها را داشته باشد؟ نقشه‌هايي كه با كارآگاه‌بازي افراد نقش بر آب شود. اگر قرار باشد كه شيطان به اين مسخرگي كه در سريال‌هاي تلويزيون نمايش داده مي‌شود، مجسم شود كه بايد هر روز خبري از رودست خوردن و كنفت شدن شيطان در روزنامه‌ها چاپ مي‌شد!
چه كسي گفته كه روح شخص خطاكار (حتي در حالت كما) از چنين آزادي برخوردار است كه به كلاس پزشكي و تاريخ برود. اصولاً موضوع روح سرگردان از تحريفات مسيحيت امروزي است. روايت است كه خواب برادر مرگ است؛ بنابراين و بر اساس تخيلات سازندگان اين مجموعه‌ها روح همه ما در خواب، روح سرگردان است!
خاصيت چنين نگاه وارداتي به اسم ماورا، گسترش خرافات و تحريف اعتقادات مردم به غيب است.

بگذريم. تصويرسازي از دختران مثلاً مؤمن با بزك و آرايش و الگوسازي به عنوان حجاب با چه توجيهي صورت مي‌گيرد؟ چادر واجب نيست، اما پوشاندن آرايش و زينت از نامحرمان واجب است؛ و اين چيزي است كه نه تنها در سريال‌ها ناديده گرفته مي‌شود بلكه سال‌هاست بر خلاف آن عرفي‌سازي صورت مي‌گيرد.

حال سؤال اينجاست كه با توجه به اين همه انحراف در اين سريال‌ها آن هم در حوزه اعتقادات مردم چرا صداي مخالفت جدي از سوي شخصيت‌هاي بزرگ حوزوي و مراجع برنخاست. آيا انحراف يك ويژه‌نامه با مخاطب بسيار محدود درباره فرعيات موضوع حجاب (از قبيل رنگ و شكل) مهم‌تر است يا انحراف تلويزيون با مخاطبي بعضاً چندده ميليوني در حوزه موضوعاتي كه با اعتقادات بنيادي مردم از قبيل معاد بازي مي‌كند؟ متأسفانه بايد پذيرفت نگاه به فرهنگ ديني و مقولات مرتبط حتي از سوي مدعيان آن نيز به شدت تحت تأثير مسائل سياسي است. گروهي كه توان افكارسازي و امكانات رسانه‌اي دارند، در راستاي اهداف و منافع خود با جابجايي اولويت‌ها و تغيير توجه‌ها به جهات مورد نظر، غوغاسازي و حاشيه‌آفريني مي‌كنند.
عده‌اي معتقدند كه انتشار خاتون حاشيه‌سازي عمدي جريان موهوم انحرافي است. اگر اين حرف راست باشد، بايد به اين بزرگواران گفت كه شما چرا تحت قواعد طرف مقابل بازي مي‌كنيد؟ آيا درگير شدن در حاشيه ايجاد شده توسط رقيب آن هم با علم به حاشيه بودن نامي جز بلاهت سياسي دارد؟ و اما اگر ادعاي حاشيه‌سازي تهمت باشد، بايد پرسيد چرا كساني كه حاشيه‌سازي را بد مي‌دانند، خود به ناحق حاشيه‌سازي مي‌كنند؟


اينجاست كه اين همه حمله و هجمه به يك ويژه‌نامه ـ كه چه بسا برخي معترضان حتي آن را نديده و نخوانده باشند ـ از سر نيتي صادق يا دلسوزانه به نظر نمي‌رسد. گويا همه اين هياهوها نه از سر دلواپسي براي فرهنگ حجاب و عفاف، كه بهانه‌اي براي تسويه حساب‌هاي سياسي است.

پي‌نوشت:
1ـ در طي ماه مبارك رمضان و پس از آن چندين كارشناس در خود تلويزيون محتواي اين سريال‌ها را مورد انتقاد قرار دادند. قبل از اين نيز در مورد سريال‌هاي مشابه چنين انتقاداتي سابقه داشته است كه البته امسال از هميشه پررنگ‌تر بود. در مورد سريال‌هاي امسال خواندن نوشته‌هاي زير بد نيست:
          آيت‌الله هادوي: روح‌های سرگردان معضل تازه تلویزیون/ "هالیوود" الگوی سریالهای رمضان!
          امام جمعه مشهد ضمن انتقاد از سریال های رمضانی: ایران که هالیوود نیست
          انتقاد حجت‌الاسلام نقویان از سریال‌های ماه رمضان در تلویزیون
          حجت‌الاسلام پناهیان: برخی افراد صرفا به علت جاذبه و نه از سر دلسوزی به این مسایل می‌پردازند
          حجت‌الاسلام مظاهري سيف: روح فرد آلوده در حالت كما از آزادي برخوردار نيست
خواندن اين سه مطلب هم بد نيست:
          خودکشی نوجوانان به تقلید از سریال‌ها
          سريال‌هايي كه حادثه آفريدند
          متن‌های اسلامی، فرا متن‌های انجیلی- توراتی
          بيانيه مجمع مطالبه مردمي درباره سانسور نقد امام جمعه مشهد از صدا و سيما

2ـ برنامه "اين شب‌ها" در شام عيد فطر آقاي مهندس عليرضا برازش مشاور مثلاً مذهبي سريال "سقوط يك فرشته" و "پنج كيلومتر تا بهشت" را دعوت كرده بود. اين آقا پيش از اين مشاوره مذهبي سريال "او يك فرشته بود" را نيز بر عهده داشته است. بنده خدا خيلي قشنگ از زير سؤالات در مي‌رفت. دست آخر هم كه به خاطر جمع نشدن بحث، رضا درستكار مجري برنامه در خواست كرد تا جمعه‌شب هم به برنامه بيايد، اظهار داشت من شيطان‌شناس نيستم، در مورد دعاي عاشقانه اگر خواستيد در خدمتم. حالا يك سؤال بي‌ربط؛ شما كه در زمينه شيطان تخصص نداري چرا مشاور سريال‌هايي مي‌شوي كه موضوعش شيطان و روح است؟! يعني در اين مملكت اين قدر قحطي علماي دين است كه يك مهندس، مشاور مذهبي براي چنين موضوعات حساس و تخصصي باشد؟

اين يادداشت در: جهان‌نيوز
                     پايگاه دفتر مطالعات و تحقيقات زنان


برچسب‌ها: صدا و سيما، سريال‌هاي تلويزيوني، ويژه‌نامه خاتون، سياست‌بازي
+  سيد مصطفي خاتمي |  شنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۰ | ساعت ۱۰:۳۰ ب.ظ | موضوع: "فرهنگ و جامعه"  | 

درباره لبنان و فلسطين و لزوم حمايت از آن، تا كنون كم گفته نشده است؛ اينكه فلسطين آرماني است اسلامي و مرز نمي‌شناسد، اينكه حمايت از مظلوم است، اينكه اسرائيل صرفاً دشمن لبناني‌ها و فلسطيني‌ها نيست بلكه دشمن اسلام است و سخناني از اين دست. اما برخي با اين توجيه كه پافشاري بر حمايت از فلسطين و به رسميت نشناختن رژيم صهيونيستي و حتي تحريك اذهان عمومي بر عليه موجوديت اين رژيم، هزينه‌هاي زيادي براي ايران در پي داشته است به تخطئه مواضع جمهوري اسلامي در قبال مسئله فلسطين مي‌پردازند. آنچه در برخي افواه شنيده مي‌شود كه "چراغي كه به خانه رواست، به مسجد حرام است"، يا "خودمان اين همه مشكل داريم، چرا به مردم فلسطين و لبنان كمك مي‌شود؟" و سخناني از اين قسم، در حقيقت وجه ديگري از استدلال فوق‌الذكر و گوياي اين واقعيت است كه نتوانسته‌ايم نسبت مشخص و روشني بين دغدغه‌هاي عمومي و اين مسئله برقرار نماييم. يادداشت حاضر به دنبال ارائه پاسخي است به اين سؤال كه "فارغ از استدلال‌هاي آرمان‌گرايانه و از منظري واقع‌گرايانه، حمايت ايران از فلسطين و لبنان چه ضرورتي دارد؟" راقم اين سطور در همين ابتدا، تعهد و تعلق خود را به نگاه آرماني و مقدس به مسئله قدس به عنوان مسئله‌اي انقلابي و اسلامي اعلام مي‌دارد، اما معتقد است كه ارائه استدلال‌هايي واقع‌گرايانه و مبتني بر گزاره‌هايي عيني براي توجيه و همراه‌سازي بخش زيادي از جامعه كه داراي سلايق متفاوت هستند و يا به علت درگير بودن با مشكلات روزمره، حمايت صرفاً بر مبناي آرمان‌ها را برنمي‌تابند، ضروري و مفيد خواهد بود.

در ابتدا لازم است تا گزاره‌هايي به عنوان نقاط مشترك و مورد توافق فرض شود. بديهي است اگر كسي با اين مفروضات موافق نباشد، مخاطب اين نوشتار نخواهد بود.
1ـ فضاي جهاني، فضاي رقابت است. كشورهاي ضعيف در پي نقش‌آفريني و افزايش ابتكار عمل و قدرت چانه‌زني در تعامل با ديگر كشورها هستند؛ كشورهاي قوي‌تر به دنبال تبديل شدن به قدرت‌هاي منطقه‌اي‌اند؛ قدرت‌هاي منطقه‌اي آرزوي مطرح شدن به عنوان قدرت جهاني را دارند؛ و قدرت‌هاي جهاني سوداي ابرقدرتي در سر مي‌پرورانند. در اين منازعه و رقابت، بايد براي بقا جنگيد.
2ـ اگر منافع ملي كشورها را اصلي‌ترين پايه روابط بين‌الملل ندانيم، قدر متيقّن يكي از بنيادهاي اصلي روابط بين‌المللي است. بر اين اساس، رفتارها و مواضع دولت‌هاي مختلف، بر مبناي منافعشان شكل خواهد گرفت و تحليل خواهد شد. (بي‌شك عملكرد برخي دولتمردان سرسپرده به ويژه در كشورهاي فرودست كه منافع ملي را با منافع و امتيازات شخصي و رشوه معامله مي‌كنند مورد بحث ما نيست.)
3ـ ايران كشوري است با تمدن و تاريخ چندهزار ساله؛ مردم ايران چه پيش از اسلام و چه پس از آن همواره از فرهنگي عميق برخوردار بوده‌اند و در گسترش اسلام و فرهنگ آن نقش كم‌نظيري داشته‌اند. طبعاً شأن چنين كشور و مردمي، جايگاهي رفيع و حضوري مؤثر در عرصه جهاني در حوزه‌هاي مختلف سياسي، اقتصادي، فرهنگي و علمي است كه البته كسب اين جايگاه در خور شأن صرفاً با تكيه بر فخر به گذشته امكان‌پذير نيست و نيازمند عمل است. طبيعي است كه هر ايراني علاقه‌مندي، خواهان افزايش روزافزون عزت و اعتبار ايران در جهان است. حتي ادبيات ايرانيان انتقادكننده از جمهوري اسلامي عموماً بر مقايسه ميان كشورهاي پيشرفته و ايران استوار است كه به نوعي از آرزوي دروني براي ارتقاء جايگاه اقتصادي و علمي حكايت دارد. از سوي ديگر براي كسب جايگاه مناسب بين‌المللي، استقلال رأي امري ضروري و لازم است.
4ـ هرگونه ارتقاء جايگاه و بهبود وضعيت اقتصادي كشورها نيازمند برقراري روابطي باثبات و مطمئن با ديگر كشورهاست. اين ثبات در روابط متأثر از عوامل متعددي از جمله ثبات سياسي و داشتن دست بالا در روابط بين‌المللي و قدرت چانه‌زني است.
حال بر پايه اين مفروضات به موضوع بحث، يعني حمايت از فلسطين و لبنان مي‌پردازيم.

هر كشوري براي آنكه بتواند در تعاملات بين‌المللي، جايگاه خود را ارتقا بخشد، نيازمند مجموعه‌اي از ابزارهاست. يكي از مهم‌ترين اين ابزارها دايره نفوذ است. اين دايره نفوذ از طرق مختلفي حاصل مي‌شود. مستعمرات استقلال يافته از قبيل آنچه در بيشتر مستعمرات سابق انگليس وجود دارد؛ سرمايه‌گذاري و صادرات تكنولوژي و مهندسي به شكلي كه حيات صنعتي و اقتصادي كشور واردكننده تا سال‌ها وابسته به صادركننده باشد شبيه آنچه پيش از انقلاب درايران ساري و جاري بود؛ وابستگي‌هاي سياسي كه حاصل حمايت‌هاي معنوي و مادي يك كشور از كشور ديگر است، مانند آنچه در دوره جنگ سرد و بلوك‌بندي شرق و غرب واقع بود و يا حمايت‌هاي آمريكا از برخي كشورهاي كوچك در قبال خريد رأي و نظر آنها در مجامع بين‌المللي. ايران براي آنكه بتواند در عرصه بين‌الملل جايگاه سياسي خود را ارتقا بخشد، نيازمند افزايش دايره نفوذ خويش است. بديهي است كه براي چنين امري، نمي‌توان بر روي كشورهاي قدرتمند و يا مدعي سرمايه‌گذراي نمود. به طور مثال در شرايط فعلي روابط ايران با كشورهاي غربي نمي‌تواند از موضع قدرت باشد چرا كه آنها خود به دنبال نفوذ بر ايران هستند. در مقابل، كشورهايي كه به نحوي نيازمند حمايت‌هاي معنوي و مادي ايران هستند، حاضرند در قبال دريافت منافعي مشخص، امتيازاتي سياسي به ايران بدهند. طبيعي است كه هر چه روابط سياسي، فرهنگي و تجاري ايران با ديگر كشورها به نفع ايران گسترش يابد، اين دايره نفوذ افزايش خواهد يافت. ماجراي ايران از يك سو و فلسطين و لبنان در سوي ديگر، از يك منظر مصداق همين موضوع است. حمايت‌هاي ايران از فلسطين و به ويژه لبنان و حتي سوريه مي‌تواند به گسترش دايره نفوذ ايران خصوصاً در عرصه ديپلماسي عمومي بينجامد. در حقيقت همين سياست‌ها بوده است كه باعث شده ايران در منطقه تبديل به قدرتي برتر و اثرگذار شود، به نحوي كه حتي آمريكا در افغانستان و عراق نيازمند كمك گرفتن از ايران براي حل معضلات خود است. اگر قدرت برتر منطقه‌اي ايران نبود، اين همه فشار و اصرار براي به رسميت شناختن رژيم صهيونيستي از سوي ايران نيز نبود.

حال از زاويه‌اي ديگر به ماجرا مي‌نگريم.
اسرائيل موجوديتي غصبي و نامشروع دارد. چنين موجوداتي عموماً توسعه‌طلب هستند. تاريخ اين رژيم جعلي نيز موجد همين معناست. هر زمان كه اسرائيل فرصتي يافته است، از هيچ تلاشي براي گسترش اشغالگري خود فروگذار نكرده است. طرح چندباره آرزوي "از نيل تا فرات" و نقض مكرر قراردادهاي به اصطلاح صلح، مؤيد اين ادعاست. بنابراين مي‌توان به راحتي دانست كه اسرائيل در بلندمدت خواسته يا ناخواسته دشمن بالقوه ايران به حساب مي‌آيد.
هر گاه اسرائيل از جبهه‌اي فارغ شده است، دير يا زود توسعه‌طلبانه جبهه‌اي ديگر گشوده است. اينگونه مي‌توان گفت كه آرامش براي اين رژيم حداقل تا مدت‌ها معنايي ندارد. از اين رو اگر سنگري را تصرف نمود، بي‌درنگ به سوي سنگر بعدي حركت خواهد كرد. چنين دشمني را يا بايد براي هميشه به عقب راند و حذف كرد و يا اينكه او را در همان خط مقدم و سنگر اول مشغول و متوقف نمود.
فلسطين و لبنان در حكم خط مقدم منافع و امنيت جهان اسلام از جمله منافع و امنيت ملي ايران هستند. نمي‌توان خوشبين بود كه اگر فرضاً صلحي ميان اعراب و اسرائيل برقرار شود، اسرائيل بدان پايبند بماند و دوباره هوس اشغال مناطقي جديد را نكند. جبهه جنگ با اسرائيل بايد همواره مفتوح باشد تا زماني كه حذف شود و گرنه او ما را حذف خواهد كرد. اسرائيل را بايد در همان سنگر اول مشغول كرد، در غير اين‌صورت جنگ را به سنگرها و خطوط بعدي خواهد كشاند. بنابراين هر اقدام معنوي و مادي براي تقويت جبهه مقاومت در مقابل رژيم صهيونيستي، مستقيماً اقدام در جهت منافع ملي ايران است. مسئله فلسطين صرفآ مسئله‌اي عربي يا مربوط به ساكنان همان سرزمين نيست. ماجرا، ماجراي دزدي است كه اگر از غارت خانه اول فارغ شود، بلافاصله پس از تجديد قوا به خانه همسايه هجوم مي‌برد. قصه همان سوراخي است كه اگر در ديوار كشتي ايجاد شود، آب همه را غرق خواهد كرد.
حال ممكن است برخي شبهه‌اي انساني را در مقابل اين استدلال طرح كنند كه: "چرا بايد مردم فلسطين و لبنان قرباني منافع ما شوند و تاوان امنيت ما را بدهند؟" نكته اينجاست كه منافع ما و فلسطين و لبنان در عرض هم نيست. چنين نيست كه با وجود اسرائيل فضاي فلسطين و لبنان حالتي خنثي به خود بگيرد. گرگي به شما حمله كرده است، اگر مقاومت كنيد احتمال زنده ماندن وجود دارد، گرچه در اين بين زخم خواهيد برداشت. اما اگر مقاومت نكنيد قطعاً دريده خواهيد شد. لبنان و فلسطين نيز در مقابل اسرائيل چنين حالتي دارند. اگر مقاومت نكنند، چيزي جز نابودي در انتظارشان نيست. بنابراين حمايت از مقاومت هم منافع فلسطينيان و لبنان را تأمين خواهد كرد و هم منافع ما را.

از آنجايي كه موجوديت اسرائيل به شدت ايدئولوژيك است، ابداً نبايد آرزوي "از نيل تا فرات" صهيونيست‌ها را از ياد برد. گمان نمي‌رود هيچ شخص علاقه‌مندي به عزت ايران، خواهان همسايه شدن با موجود درنده‌اي به نام اسرائيل باشد!
آمريكا از چندين‌هزار كيلومتر آن‌سوتر، براي تأمين منافع و امنيت ملي خود، دو كشور را اشغال مي‌كند و در مرزهاي ايران مستقر مي‌شود. اين نه تنها حق بلكه وظيفه دولتمردان ايران است كه از منافع و امنيت ملي ايران در منطقه با قدرت دفاع كنند؛ چه از طريق گسترش دايره نفوذ و چه از طريق ايجاد چالش‌هاي امنيتي براي رقبا و دشمنان.

و آخر آنكه با همين نگاه مي‌توان نقدهاي بسياري را به دستگاه سياست خارجي كشور وارد دانست كه چرا بسياري فرصت‌ها را در عرصه منطقه‌اي و جهاني از دست مي‌دهد.

اين نوشته در: جهان نيوز


برچسب‌ها: سياست خارجي، فلسطين، لبنان، جمهوري اسلامي ايران
+  سيد مصطفي خاتمي |  پنجشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۰ | ساعت ۸:۳۷ ق.ظ | موضوع: "سياست"  |