انتشار ويژهنامه روزنامه ايران با عنوان "خاتون"، آغاز موج جديدي بود از انتقادها و حملات نسبت به دولت و جريان موسوم به انحرافي. اين قلم نه قصد دفاع از ويژهنامه و محتواي آن را دارد و نه حتي قصد نقد و بررسي آن را. غرض چيز ديگري است كه در ادامه خواهد آمد.
يك ويژهنامه مطبوعاتي داراي جامعه مخاطب خاص و محدوي است. از سوي ديگر ارائه محتوا و پيام از طريق چاپ مقاله، گفتگو و اظهار نظرها در چنين ويژهنامهاي معمولاً از نوع ارائه مستقيم پيام است كه طبعاً تأثيرگذاري محدودي دارد و قابل نقد و بررسي نيز هست.
مهمترين نكتهاي كه منتقدان ويژهنامه خاتون بدان ميتازند، مباحث طرحشده درباره چادر و رنگ آن است. در اينكه حجاب جزء مسلمات ديني است بحثي وجود ندارد. در رسالههاي عمليه چارچوبهايي براي شكل و رنگ حجاب و پوشش بانوان معين شده است، اما به هيچ وجه محدود به يك نوع خاص نشده است (گرچه شخصاً چادر مشكي را بهترين نوع حجاب ميدانم). بنابراين بحث در مورد آن خط قرمز نيست و صرف طرح ديدگاه در مورد شكل و رنگ حجاب نميتواند باعث طرد و طعن و تكفير باشد. تا يكي دو دهه پيش پوشيدن چادرهاي گلدار موسوم به چادر نماز در خارج از منزل امري معمول بود كه در عكسهاي دوره انقلاب نيز نمونه آن فراوان است، اما هيچ يك از علما و روحانيون به اين وضعيت معترض نبودهاند. بنابراين نميتوان صرف بحث درباره نوع و رنگ حجاب را مخالفت با آن دانست. هر انتقادي را در اينمورد بايد به صورت مستدل و مستند بيان نمود. كاري كه
خسرو معتضد در پاسخ به اظهارات كلهر در مورد رنگ چادر انجام داد. از سوي ديگر برخي اشخاص معتبر همچون آيتالله حائري شيرازي از مواضع خود مجدانه دفاع ميكنند. به نظر ميرسد برخورد انجام شده با چنين نشريهاي هر چند كه داراي ايرادات محتوايي بوده باشد، ابداً متناسب و صحيح نبوده است.
حال مقايسهاي كنيم دايره مخاطب و ميزان اثر چنين ويژهنامهاي را با سريالهاي تلويزيوني؛ شايد بتوان گفت كه اصولاً قابل مقايسه نيست. مخاطب ميليوني مجموعههاي تلويزيوني از يك سو و تأثيرات غيرمستقيم محتواي آنها از سوي ديگر گوياي اين واقعيت است كه ابداً نبايد ايرادات و انحرافات محتوايي آنها را كماهميت و كوچك شمرد.

در ماه مبارك رمضان امسال سه سريال مثلاً مناسبتي از شبكههاي يك تا سه پخش شد كه هر كدام به نحوي مدعي ارائه موضوعات اصطلاحاً ماورايي از قبيل روح و شيطان و فرشته بودند. در سالهاي پيش نيز مجموعههايي همانند او يك فرشته بود، آخرين گناه، اغما و ملكوت بر اساس همين نگاه ساخته و پخش شدند. نكته جدي در مورد اين مجموعهها تأثيرپذيري شديد از انگارههاي مثلاً ماورايي هاليوودي و همچنين تحريفات وارد شده در مسيحيت در مورد مسائل غيبي است. متأسفانه توهمات و تخيلات هاليوودي و حتي عرفانهاي نوظهور و كاذب از دين و ماورا همچون روح سرگردان و يا شيطانبازيهاي كودكانه به نام دين به خورد بيننده داده ميشود. اي كاش اين آثار از حداقل كيفيت هنري برخوردار ميبود!
چيزهايي در اين سريالها ارائه ميشود كه به هيچ وجه قرين به صحت نيست. توطئهچيني شيطان همانند فيلمها و سريالهاي پليسي و يا تجسد او در قالب يك عتيقهفروش فوتشده يا يك جوان و دخالت فيزيكي در امور، مسائلي نيست كه بتوان براي آنها در منابع ديني مستندي يافت. فريب شيطان از نوع وسوسه و زينت دادن اعمال بد است. آن هم نه به اين صورت كه براي همه مجسم شود، بلكه از طريق وساوس دروني و شياطين جني و انسي كه دراختيار دارد. جايي هم اگر شيطان مجسم شده است، وسوسه كرده يا راههايي براي گرايش به باطل بيان داشته، همچون پيشنهاد ساخت بت، يا پيشنهاد براي مشاركت گروهي در قتل رسول خدا. شيطان نميتواند در قتل و مرگ كسي دخالت كند. نه شيطان و نه اجنه در اختيار او نميتوانند مؤمنان را به خاطر ايمانشان آزار دهند يا از سر راه خود بردارند. آيا نويسنده سريال، شيطان را درازگوش فرض كرده كه با چنين نقشههاي كودكانهاي قصد انحراف آدمها را داشته باشد؟ نقشههايي كه با كارآگاهبازي افراد نقش بر آب شود. اگر قرار باشد كه شيطان به اين مسخرگي كه در سريالهاي تلويزيون نمايش داده ميشود، مجسم شود كه بايد هر روز خبري از رودست خوردن و كنفت شدن شيطان در روزنامهها چاپ ميشد!
چه كسي گفته كه روح شخص خطاكار (حتي در حالت كما) از چنين آزادي برخوردار است كه به كلاس پزشكي و تاريخ برود. اصولاً موضوع روح سرگردان از تحريفات مسيحيت امروزي است. روايت است كه خواب برادر مرگ است؛ بنابراين و بر اساس تخيلات سازندگان اين مجموعهها روح همه ما در خواب، روح سرگردان است!
خاصيت چنين نگاه وارداتي به اسم ماورا، گسترش خرافات و تحريف اعتقادات مردم به غيب است.
بگذريم. تصويرسازي از دختران مثلاً مؤمن با بزك و آرايش و الگوسازي به عنوان حجاب با چه توجيهي صورت ميگيرد؟ چادر واجب نيست، اما پوشاندن آرايش و زينت از نامحرمان واجب است؛ و اين چيزي است كه نه تنها در سريالها ناديده گرفته ميشود بلكه سالهاست بر خلاف آن عرفيسازي صورت ميگيرد.
حال سؤال اينجاست كه با توجه به اين همه انحراف در اين سريالها آن هم در حوزه اعتقادات مردم چرا صداي مخالفت جدي از سوي شخصيتهاي بزرگ حوزوي و مراجع برنخاست. آيا انحراف يك ويژهنامه با مخاطب بسيار محدود درباره فرعيات موضوع حجاب (از قبيل رنگ و شكل) مهمتر است يا انحراف تلويزيون با مخاطبي بعضاً چندده ميليوني در حوزه موضوعاتي كه با اعتقادات بنيادي مردم از قبيل معاد بازي ميكند؟ متأسفانه بايد پذيرفت نگاه به فرهنگ ديني و مقولات مرتبط حتي از سوي مدعيان آن نيز به شدت تحت تأثير مسائل سياسي است. گروهي كه توان افكارسازي و امكانات رسانهاي دارند، در راستاي اهداف و منافع خود با جابجايي اولويتها و تغيير توجهها به جهات مورد نظر، غوغاسازي و حاشيهآفريني ميكنند.
عدهاي معتقدند كه انتشار خاتون حاشيهسازي عمدي جريان موهوم انحرافي است. اگر اين حرف راست باشد، بايد به اين بزرگواران گفت كه شما چرا تحت قواعد طرف مقابل بازي ميكنيد؟ آيا درگير شدن در حاشيه ايجاد شده توسط رقيب آن هم با علم به حاشيه بودن نامي جز بلاهت سياسي دارد؟ و اما اگر ادعاي حاشيهسازي تهمت باشد، بايد پرسيد چرا كساني كه حاشيهسازي را بد ميدانند، خود به ناحق حاشيهسازي ميكنند؟
برچسبها:
صدا و سيما،
سريالهاي تلويزيوني،
ويژهنامه خاتون،
سياستبازي
+
سيد مصطفي خاتمي | شنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۰ | ساعت ۱۰:۳۰ ب.ظ | موضوع:
"فرهنگ و جامعه"
|