نقدي درونگفتماني (يك سوزن به دوستان خودمان)
در دوره مدرسه زياد پيش ميآمد كه وقتي كلاس شلوغ ميشد، معلم امر به سكوت ميكرد. اينجا بود كه برخي شروع ميكردند به "هيس هيس" كردن. برخي هم در دفاع از امر "آقا معلم" و لزوم تبعيت از او صحبت ميكردند. اين واكنش يا از نفهمي بود يا از شيطنت. در نتيجه آنچه پايمال ميشد همان آرامش و سكوتي بود كه معلم خواسته بود.
حال داستان ما شبيه همين ماجراست. رهبري در ديدار مردم استان فارس مسئله پيشآمده مربوط به وزارت اطلاعات را كماهميت ميدانند و دعوت به سكوت ميكنند و از تحليلهاي موافق و مخالف درباره مسئلهاي هيچ و پوچ نهي ميكنند. بلافاصله رسانهها با تكيه بر بخشي ديگر از سخنان ايشان، شروع به هجمه بر عليه يك جريان خاص ميكنند. در نتيجه رهبر انقلاب روز بعد در جمع فرماندهان نيروي انتظامي، مجبور به گلايه از عملكرد رسانهها در نحوه انعكاس سخنانشان و القاي دوگانگي و دعوا ميشوند.
حتي به اعتقاد بنده كساني كه در اين روزها در دفاع از ولايت غوغا كردند و اظهار لحيه نمودند، راه به خطا بردند. سكوت در موضوعي خاص تنها يك معنا دارد؛ اينكه از هرگونه اظهار نظر درباره آن موضوع و مسائل مرتبط با آن پرهيز شود.
اگر رهبر انقلاب در جمع مردم فارس سخن از ايستادگي شخص رهبري بر مواضع صحيح و جلوگيري از انحراف ميگويند، يعني اينكه نياز نيست برخي شلوغ كنند و جوش زيادي بزنند و گريبان بدرانند؛ به وقتش رهبري اقدام لازم را خواهد كرد.
آناني كه در اين ايام انواع و اقسام تحليلها را ارائه نمودند، يا اينكه عليرغم نيت خيرشان، واقعاً متوجه نيستند و يا اينكه نه؛ ميفهمند ولي خباثت ميورزند و عمداً "هيس هيس" ميكنند.
همين!