بالاخره پس از 5 ماه و اندي از پايان دوره 5 ساله مديريت عزت‌الله ضرغامي، رهبر معزز و معظم انقلاب وي را براي يك دوره ديگر به اين سمت منصوب فرمودند. در اين سطور برآنم تا به بهانه اين تمديد با تأخير، نكاتي را در باب مديريت جناب ضرغامي بنگارم.

نكته اول و شايد مهم‌تر كه روشن‌ترين شاهد بر بعضي گفته‌هايم خواهد بود همين تأخير 5 ماهه از پايان دوره مأموريت، يعني از سوم خرداد تا شانزدهم آبان است. شايد اين تلقي وجود داشته باشد كه شرايط خاص سياسي كشور در ايام پيش و پس از انتخابات رياست جمهوري باعث اين تأخير در صدور حكم بوده است؛ اما بايد دقت كرد كه در همين ايام پرهياهو و در ميانه رسيدگي به پرونده متهمان اغتشاشات پس از انتخابات رئيس قوه قضائيه تغيير كرد و اتفاقاً اين تغيير بر روند رسيدگي به پرونده‌هاي مرتبط با انتخابات نيز تأثير گذاشت. بنابراين منطقي به نظر نمي‌رسد كه تأخير در تمديد حكم رئيس صدا و سيما ـ كه تبعاً موجد تغيير و تحول جدي نيست ـ به علت شرايط ملتهب كشور باشد. به اعتقاد بنده شرايط ويژه كشور ارتباط مستقيمي با اين موضوع ندارد، بلكه آنچه باعث اين تأخير ـ كه به نوعي حاكي از ترديد در ادامه فعاليت وي و تمايل براي جايگزيني فرد ديگري مي‌باشد ـ عملكرد ايشان در دوره مديريت 5 ساله است. در واقع تمام ظرفيتهاي ممكن و شرايط موجود مورد بررسي و دقت قرار گرفته است تا بلكه بتوان شخص ديگري را به اين مهم گمارد. حدود دو ـ سه هفته پيش مهندس ضرغامي ديداري با رهبر معظم انقلاب داشت؛ پس از اين ديدار گفته شد كه حكم تمديد مسئوليت وي صادر خواهد شد ولي باز مدتي طول كشيد. برداشت من از اين روند اين است كه در حال حاضر فرد مناسبي كه بتوان با توجه به شرايط ويژه كشور به او اطمينان كرد و رسانه ملي را بدو سپرد يافت نشده است و اين از بخت جناب ضرغامي است نه از كارنامه درخشانش. در واقع شرايط خاص فعلي در كشور به نفع ايشان تمام شد و چه بسا اگر چنين موقعيتي وجود نداشت فرد ديگري زودتر از اينها به جاي آقاي مهندس سكان اين دستگاه مهم و اثرگذار را در دست مي‌گرفت.

من بر اين اساس و بهانه است كه مي‌خواهم مطالبي را در باب عملكرد 5 ساله جناب مهندس بنگارم.

محور اولي كه من به شدت در خصوص عملكرد صدا و سيما در اين دوره به آن نقد دارم بحث محتوايي است كه با ذكر مثالها و مصاديقي به آن مي‌پردازم.

حتماً طنز برره را به خاطر داريد. فرياد بسياري از مردم، اهل فرهنگ و ادب، كارشناسان و حتي مسئولان و سياسيون به اعتراض بلند بود اما جناب ضرغامي تمام اين اعتراضات را به پشيزي نگرفت و به عكس بر سر ضبط مجموعه حاضر شد و تمام قد از ادامه كار حمايت نمود. اغلب معترضين از شخصيتهاي مجرب و منصف بودند و نقدشان علاوه بر آسيب‌رساني سريال به احساسات قومي خاص، متوجه هنجارشكني‌هاي اخلاقي، فرهنگي و اجتماعي بود كه به بهانه طرح و نقد، ناهنجاري‌ها بيشتر ترويج و قبح‌شكني مي‌شد.

حال اين كه خوب بود؛ بدتر از اين، سريال معروف رضا عطاران در ماه مبارك رمضان يكي ـ دو سال پيش بود (همان سريال لحيم‌كاري، شكر خدا نامش را يادم نيست). كار تا آنجا بالا گرفت كه رئيس شوراي نظارت بر صدا و سيما دستور توقف پخش را داد اما باز جناب ضرغامي ضمن سپاس‌گزاري از دغدغه فرهنگي معترضان، هيچ ترتيب اثري به اين همه نقد و اعتراض نداد.

بگذريم. سريالهاي به اصطلاح مذهبي «او يك فرشته بود»، «اغما»، «آخرين گناه» و امثال اينها را كه به خاطر داريد. خرافات و خزعبلاتي كه به نام اثر ديني به خورد مردم داده شد و من از نزديك شاهد اثرات سوء فكري، اعتقادي و حتي رواني آنها بوده‌ام. آنچه در غالب آثار به اصطلاح ديني تلويزيون ـ و نه همه آنها ـ به شدت مشهود است نگاه سطحي، قشري و مبتذل به دين است. (ما نخواهيم صدا و سيما سريال ديني بسازد به كه بگوييم.)

البته اين ايرادات در باقي مجموعه‌هاي تلويزيوني و در حوزه فني و هنري نيز به چشم مي‌خورد. نگاه سطحي و شعاري به ارزشهاي انقلاب و دفاع مقدس، داستان‌سرايي‌هاي بي سر و ته در سريالها، طرح ضعيف و بي‌اثر آسيبها و معضلات اجتماعي، توليد آثار كم‌ارزش از جنبه هنري از اين دست است.

اضافه كنيد به اينها ترويج و تطهير و تقديس بسياري ناهنجاري‌ها، بي‌اخلاقي‌ها، مفاسد و آداب و رسوم غلط را در حيطه فردي و اجتماعي.

آنچه در اين ميان بيشتر مرا مي‌آزارد خودشيفتگي وحشتناك عزيزان رسانه است. پس از هر سريال به ظاهر موفقي، گويا حضرات تخم دوزرده گذاشته‌اند، شروع مي‌كنند به سر و صدا و تعريف و تمجيد و تقدير. در حالي كه موفقيت نسبي و ظاهري بسياري سريالها نه از باب قوت محتوايي و هنري بلكه به علت نبود جايگزينهاي مناسب در رسانه ملي و مهم‌تر پايين آمدن تدريجي سليقه و تغيير ذائقه مخاطب به سمت آثار مبتذل و سردستي است.

از طرفي صرف رضايت عمومي از يك اثر دليل بر اتقان محتوايي و حتي درجه بالاي هنري آن نيست و گر نه فيلمفارسي‌هاي قبل و بعد انقلاب كه از بسياري آثار فاخر (از ديد محتوايي و فني) مشتري بيشتري داشته‌اند ولي هيچ‌گاه از آنها تجليل نشده است. اتفاقاً اين وظيفه صدا و سيماست كه سطح سليقه و توقع بينندگان را ارتقا دهد.

با نمك اينجاست كه در همين تلويزيون مجري و كارشناس برنامه‌اي به ترويج تعدد زوجات در سريالها (به خصوص آثار يك كارگردان خاص) معترض مي‌شوند و در برنامه پربيننده ديگري، دانشمند ديني فرزانه‌اي با ذكر نام، سريالهاي به اصطلاح مناسبتي را زير سؤال مي‌برد و آنها را باعث ترويج عقايد خرافي و انحرافي درباره جن و روح مي‌شمارد. از سوي ديگر مجموعه‌هاي قوي و البته پرمخاطبي همچون شهريار، ميوه ممنوعه (البته با نقدهايي)، يوسف پيامبر (باز هم با نقدهايي) و نردبام آسمان توليد همين صدا و سيماست. آنچه من از اين تعارضها مي‌فهمم فراهم بودن بستر انتقاد و يا رشد و ارتقا نيست بلكه بي‌تدبيري، رها بودن و يلگي فضاي حاكم بر سير توليد برنامه‌هاست. در حقيقت اگر فردي يا گروهي اثري هنري و جذاب، داراي محتواي متقني ارائه كرد، كه چه خوب؛ اگر هم چنين مشخصه‌هايي نداشت باز هم چه خوب! بماند كه حضور مداوم برخي چهره‌ها به خصوص در ساخت پروژه‌هاي مناسبتي ـ كه گويا حسابي نان و آب‌دار است ـ نوعي باندبازي را تداعي مي‌كند.

در حوزه برنامه‌هاي ديني و مذهبي وضعيت متفاوت است. باز هم تعارضها و تضادهاي زيادي وجود دارد. برخي از اين برنامه‌ها حساب‌شده، هدفمند و البته جذاب و بعضي ديگر به شدت سطحي و مبتذل‌اند كه اين‌گونه برنامه‌ها عموماً اثر و نتيجه عكس از خود به جاي مي‌گذارند. البته رويكرد صدا و سيما در بهره‌گيري از دانشمندان و كارشناسان علوم ديني كه داراي وجاهت و توان مناسب‌تر ارتباطي با مخاطب هستند در خور توجه است.

اما منصفانه كه بنگريم در بخش سياسي اوضاع كمي بهتر است ـ تأكيد مي‌كنم كمي. رويكرد سياسي صدا و سيما پس از آمدن مهندس ضرغامي تفاوتهاي زيادي پيدا كرد. طرح صريح‌تر مسائل تاريخي، توجه دوباره به شخصيتهاي مؤثر ابتداي انقلاب ـ به ويژه درگذشتگان ـ كه به دلايلي كمتر از آنها ياد مي‌شد، نقدهاي شفاف‌تر از دولت و مسئولان و افزايش كمي و كيفي برنامه‌هاي انتقادي، طرح جدي تاريخ انقلاب و دفاع مقدس براي نسل جوان، برخي قالب‌گريز‌ي‌ها و تابو شكني‌ها، فاصله گرفتن نسبي از ادبيات و رويكرد شعاري و سطحي به ارزشها و آرمانها و عنايت به جنبه‌هاي آگاهي‌مدار و توجه به نكات و گوشه‌هاي مبهم حوادث و جريانات تاريخي از نقاط قوت عملكرد 5 ساله ايشان است. (قبول دارم كه صدا و سيماي ما در صراحت، شفافيت و صداقت سياسي با نقطه مطلوب فاصله زيادي دارد، اما اگر با دوران قبلش مقايسه كنيم خواهيم ديد كه وضع خيلي بهتر شده است. به اكنون علي لاريجاني و داعيه بي‌طرفي و اعتدالش نگاه نكنيد. يادتان هست كه همين آدم چه رويكرد يكسويه‌اي را بر جو سياسي صدا و سيما حاكم نموده بود.)

ولي آنچه باز باعث سرخوردگي است عملكرد ضعيف و منفعلانه صدا و سيما در برخي وقايع و حوادث ويژه است. مانند حوادث پس از انتخابات. به عكسِ طراحي و عمل هوشمندانه و دقيق قبل از انتخابات. اين نشان مي‌دهد كه مديريت بحران در صدا و سيما از ضعف جدي برخوردار است، چرا كه تا پيش از انتخابات كه طراحي و اجرا هر دو در دست صدا و سيما بود، مشكل خاصي وجود نداشت؛ اما همين كه مسائلي خارج از اختيار پيش آمد انفعال و نبود توان اخذ تصميمات صحيح، رخ نماياند و اين آسيب بسيار جدي و خطرناكي براي يك رسانه است.

موضوع ديگري كه به آن اشاره مي‌كنم بخشي از حكم انتصاب است. رهبر معظم انقلاب ضمن اشاره به ضرورت توجه به نقاط قوت و ضعف از مهندس ضرغامي خواسته‌اند تا نسبت به ارتقاء سطح صدا و سيما اهتمام بورزد و البته نشانه‌هاي اين تحول در اولين سال بروز كند. موضوعي كه به نظر بنده بايد مورد توجه جدي جناب مهندس و همكارانش باشد.

در پايان متذكر مي‌شوم اين سطور نه از باب رد و طعن كه صرفاً از موضع نقد و نظر است؛ چرا كه بي‌شك و بي‌ترديد بهترين گزينه موجودِ ممكن براي رياست بر صدا و سيما سيد عزت‌الله ضرغامي است.

خواننده محترم، ممكن است اين صفحه در نرم‌افزار اينترنت اكسپلورر كامل بار نشود. اگر لينك مربوط به اظهار نظر را نمي‌بينيد، اينجا نظر بدهيد.

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 صدا و سيما، عزت‌الله ضرغامي، جذابيت هنري، سريال‌هاي تلويزيوني
+  سيد مصطفي خاتمي |  دوشنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۸ | ساعت ۱۰:۱۴ ب.ظ | موضوع: "فرهنگ و جامعه"  |